آسیب و گزند رسیدن بر کسی یا چیزی: شمشاد و سرو را ز تموز و خزان چه باک کز گرم و سرد لاله و گل را رسد زیان. خاقانی. نشرۀ من مدح امام است و بس تا نرسد ز اهرمنانم زیان. خاقانی. انباشت شاه معده آب روان به خاک تا کم رسد به مرکز خاکی زیان آب. خاقانی. ، خسارت و ضرر رسیدن: آنکه زیان می رسد از وی به خلق فهم ندارد که زیان می کند. خاقانی. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
آسیب و گزند رسیدن بر کسی یا چیزی: شمشاد و سرو را ز تموز و خزان چه باک کز گرم و سرد لاله و گل را رسد زیان. خاقانی. نشرۀ من مدح امام است و بس تا نرسد ز اهرمنانم زیان. خاقانی. انباشت شاه معده آب روان به خاک تا کم رسد به مرکز خاکی زیان آب. خاقانی. ، خسارت و ضرر رسیدن: آنکه زیان می رسد از وی به خلق فهم ندارد که زیان می کند. خاقانی. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
صاحب قیل و قال و پرگوی. (برهان قاطع). آنکه سخن بی محابا گوید و بسیار گوید. (آنندراج). پرگوی و کسی که سخنش دراز و طولانی باشد. (ناظم الاطباء) ، بلیغ و زبان آور. (ناظم الاطباء) ، مجازاً، قصه خوان. (برهان قاطع). اطلاق آن بر قصه خوان مجاز است. (ارمغان آصفی) (آنندراج). قصه خوان و افسانه گوی و نقال. (ناظم الاطباء) ، مرد فضول. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
صاحب قیل و قال و پرگوی. (برهان قاطع). آنکه سخن بی محابا گوید و بسیار گوید. (آنندراج). پرگوی و کسی که سخنش دراز و طولانی باشد. (ناظم الاطباء) ، بلیغ و زبان آور. (ناظم الاطباء) ، مجازاً، قصه خوان. (برهان قاطع). اطلاق آن بر قصه خوان مجاز است. (ارمغان آصفی) (آنندراج). قصه خوان و افسانه گوی و نقال. (ناظم الاطباء) ، مرد فضول. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
مخفف از این سان، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، بدین نحو، از این طرز، از این دست: زین سان که کس تو میخورد خرزه سیرش نکند خیار کاونجک، منجیک (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مخفف از این سان، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، بدین نحو، از این طرز، از این دست: زین سان که کس تو میخورد خرزه سیرش نکند خیار کاونجک، منجیک (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)